خلاصه داستان:
وقتی مرتضی وسط ناهارخوری مدرسه عصبانی شد و فریاد زد: “همه گوش کنید! این امیر علی عجیب غریب شده. غیب میشه! زورش زیاد شده!” ؛ امیرعلی و آرش و کامران اصلا فکر نمیکردند راز مهمشان به خاطر یک شوخی بچهگانه به همین راحتی فاش شود. رازی که بر ملا شدن آن میتواند جان امیرعلی و دوستانش را به خطر بیاندازد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.