عشق زال و رودابه…
در مجموعه کتاب کمیک زال و رودابه (جلد 1) میخوانیم:
زال پس از بازگشت به آغوش پدر، درگیر مأموریتی تازه می شود. در کناره کشف رود، سر و کله یک اژدهای بزرگ و آتشخوار پیدا شده که مردم روستاهای اطراف را به ستوه آورده است.
«دستان» چنان که راه و رسم پهلوانی ست. لباس رزم در بر می کند و همراه با سپاهی به چنگ اژدها می شتابد…
اما این سفر او را به دنیایی می برد که برای نخستین بار، عشق را تجربه کند.
آن هم عشقی که همه پادشاهی ایران زمین، در برابر آن قد کشیده است…
عشق به دختری از نسل صحاک… دختری به نام رودابه!
داستان مصور یا کُمیکاستریپ ؛ نقاشی، یا مجموعهای از نقاشیهای دنبالهدار است که ماجرایی را روایت میکند.
کمیک معمولاً توسط یک تیم دونفره که یکی داستان را مینویسد و دیگری تصویر گری و جوهر زنی میکند ساخته میشود.
…داستان زال و رودابه از شنیدنیترین داستانهای شاهنامهاست. این، داستان عشقی است که نادیده هر دو طرف را گرفتار میکند.
داستان از این جا شروع میشود که زال پس از آنکه پدرش پادشاهی زابل را به او میسپارد
برای سرکشی به شهرها و کشورهای تابعه از زابل بیرون میرود تا به کابل میرسد.
پس از آشنایی با مهراب که پادشاه کابل و از نبیرگان آژی دهاک (ضحاک) بوده به گونهای شگفت شیفته و دلباختهٔ دختر مهراب میشود.
از آن سو هم رودابه دخت مهراب باشنیدن او ویژگیهای زال از زبان پدرش، هنگامی که با سیندخت سخن میگفت، شیفته و دل باختهٔ زال میشود.
پس از آن با میانجی شدن غلام زال و چند کنیز از سوی رودابه پیش درآمدهای دیدار این دو فراهم گردید.
با وجود مخالفت دربار با این پیوند سرانجام با پافشاری و پیگیریهای زال و بخت بلند این پیوند
که ستاره شناسان خبر آن را به منوچهر شاه میدهند، این پیوند سر میگیرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.